ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ

___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*

رگفت:آهسته بیا جلو

گفتم: چرا؟

گفت: فقط بیا

اومدم بی هیچ حرفی

گفت:میخوام یادگاری برات بنویسم

گفتم:کجا؟

گفت:رو قلبت.

گفتم:مگه میتونی؟

گفت:سخت نیست آسونه

گفتم:باشه بنویس تا همیشه به یادگار بمونه

یه خنجر برداشت...

گفتم: این چیه؟

گفت:هیسسس..... ساکت شدم

گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی.

خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت: دوستت دارم دیوونه

اون رفته ,خیلی وقته ,کجا؟ نمیدونم.اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:,ساعت18:56توسط ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) دختر تنهاᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ (◡‿◡✿) | |