آنقدر پیش این و آن
شنیده بودم : "پــــا" ، قــلب ِ دوّم است...
من یک زنـم...
بودنت
به عزیزترینت بهترین رو هدیه کن و چه چیزی بهتر از ....یک قطعه احساس پنجره ی احساسم همیــــــــــــــشه
چند روزه دل دیوونه می گیره همش بهونه اتیشم می زنه هر شب جای خالیت توی خونه دل من هواتو داره دیگه طا قت نمی یاره این دل همیشه گریون مثل ابرای بهار کی تو رو دوست داره قد یه دنیا کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا دنبال جای پاهات روی شنهای قشنگو خیس دریا نگو که رفتن تو سهم منه دل من طا قت نداره می شکنه نگو که باید جدا شیم نگو قسمت منو تو رفتنه.
بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !
یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . !
یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . !
یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . !
یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . !
… بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . !
یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . !
یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . ! یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !
مــی دانیـد ...؟!
دیروز بچه هایم امده بودند به دیدنم ... بایک نگاه مهربان همان نگاهی که سالها از من دریغ میکردند گریه کردند که دلمان برایت خیلی تنگ شده پدر ..... می خواستم اشکهایشان را پاک کنم اما ... اما نتوانستم فقط نگاهشان کردم انها رفتند ولی سنگ قبرم خیس خیس بود ...
مــادرم ،
هیچ کسی درک نمی کند که
لا به لای توضیح المسائل دلم را می گردم...
خودم را در آینه نمی شناسم...
اگر "او" براے "تو" ساخته شده! "من" براے "تو"
ویـــــــــــــــــــــــــــــــــــران شدهام
سلام دوستای گله سرور جان من دوست سرورم از این به بعد وبلاگشو من مدیریت میکنم واقعیتش سرور جون دیگه بین ما نیست منم تازه خبر دار شدم توسط پدرش منم به خاطر خواهش پدرش این کارو قبول کردم شاید نتونم مثل سرور جون این وبلاگو خوب مدیریت کنم ولی سعی میکنم دوسته خوبی باشم براتون شما هم از لطفتون کم نکنین و مثل قبل با نظراتون منو همراهی کنین مثل سرور دوستتون دارم
مدتهاست منجمدم ... این وجود یخ بسته تنها با حرارت نفس های گرم تو ذوب می شود !!! تنها تو می توانی ... تو ...!!! تویی که همیشه دیر پیدایت کرده ام ! تویی که همیشه با خیالت بیشتر از خودت مانوس بوده ام ! تویی که چهره ی زیبایت هم یادم رفته است ! بی تو فرصت اندیشه ی دیگر ندارم ... من در اوج شلوغی شهر نیز به تو می اندیشم ... چرا نمی یابمت ؟ وبه وقت یافتن به یکباره گمت می کنم ؟؟؟... چرا یکبار ...فقط یکبار تو نمی آیی ؟!!! دلم برایت تنگ شده است دلم برای آن خنده هایی که به من نکرده ای تنگ شده است دلم برای آن صدایی که تا به حال به کام نشنیدمش تنگ شده است تو بیا ... قول می دهم این بار تو را از بین هزاران تن بشناسم !!! فقط به حرمت این انتظار و لحظه های بی قراری ... این بار تو بیا تو نگاهم کن ...!!! من تو را از غربت نگاهت خواهم شناخت !!! باورکن ...!!!
|
About
Home
|
آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - مجله شب فارسی - سایت عکس باران