مسافر همیشه خوبم ای همگام همیشه ی زندگانی من نزد من آی و مگذار دست طبیعت میان ما فاصله اندازد برایم از عظمت وشکوه قلبت بگو زیرا عظیم تر از صداهای گوشخراشی است که از آن سوی درها به گوش میرسد در را ببند و شکاف پنجره ها را بپوشان زیرا چهره ی خشمگین روزگار روحم را مایوس می کند مسافر همیشه خوبم مگذار که نور فانوس به تاریکی گراید وآن را کنار خود بگذار تا بتوانم با اشک هایم بخوانم آن چه را که زندگانی تو ومن بر چهره ات نگاشته است مسافرم ،عطر پاییزی بیاور بگذار بسرائیم ترانه ی خاطره ی بذر افشانی سبکبار بهار و پاسداری هوشیارانه ی تابستان وپاداش پاییز در فصل پاییز را بیا مسافر همیشه خوبم تنها تو بیا
نظرات شما عزیزان:
|
About
Home
|
آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - مجله شب فارسی - سایت عکس باران